عطریک شاخه مریم شب و شعر و من ودل
تو وتنهاییی ماه و شمع و پروانه خجل
لب یک عادت کهنه به تماشای زمان
کشتی عمر من و توست که جا مانده به گل
یک تولد به نگاه تو ویک مخمل خیس
تو وتنهایی و شمع و من و یک شعر خجل

نظرات شما عزیزان:
افشین 12 
ساعت19:23---5 مهر 1392
سلام الهام جان چرا مطلب جدید نمیزاری گل ها
سلام افشين جون خوبي؟بخدا وقت نميكنم چشم حتما ممنون كه سر ميزني
عباس آقا 
ساعت16:50---5 شهريور 1392
عجب شعرایی قشنگ بود منم 1شعر تازه سراییدم...پارسال بهار دستعه جمعی رفته بودیم زیارت....بقیه اش رو بلدی دگه.دوست دارم الهااااااااام
سلام عباس سیبیل شطوری مو فرفری کچل خخخخخ
طه 
ساعت11:31---4 مرداد 1392
<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(1).gif" width="18" height="18">سلام چرا دیگه جوابمو نمیدین.من دوست دارم از نظراتتون استفاده کنم.لااقل ایمیلتونو بذارین چی میشه مگه؟انقدر سرتون شلوغه؟اصلا همین تو وبتون بهم جواب بدین باشه؟
رضا هستم میشناسی که سکوت سرد 
ساعت13:43---21 تير 1392
میخوام بگم بریدم روم نمیشـــــه
آخه از خودم کوه ساختم همیشه
اشکم خجالت میکشه جاری بشه
یا که شاید نمیخواد دلم خالی بشه
تو که بودنت حسودی همه روداره به همراه
رفتی با غـــــــیر من چشمام و کردی به راه
وقتی با من بودی خدا هم به ما می کرد حسودی
خدا هم به ما نظر داشت وقتی اسممو میسرودی
با همه میجنگیدم اما حسادت خــــــدا کار داد دستم
تو صبح اومدی و گفتی من به یکی دیگه دل بستم
حالا تنها کارم اینکه سکوت کنم وسرد باشــــــــــم
با خدا به خاطرت قهر کنم و اقیانوس درد باشـــــم
جواب:سلام رضامرسی از لطفت گاهی رامسر ناز میرم اگه وقت کنم
|